به گزارش قدس آنلاین، همشهری کین، همه مردان رئیسجمهور، نفوذی، زودیاک، اسپاتلایت، شبگرد، پست و میناماتا تنها گوشهای از تلاشهای هالیوود برای به تصویر کشیدن زندگی خبرنگاران و مأموریتهای خطیر آنهاست اما دست سینمای ایران در این حوزه به ویژه فیلمهای زندگینامهای درباره خبرنگاران چندان پر نیست.
یکی از نخستین تلاشهای سینمای ایران برای تصویرگری حرفهای زندگی یک خبرنگار، در سال ۶۷ و با فیلم «سرب» ساخته مسعود کیمیایی رقم خورد. مرحوم هادی اسلامی در این فیلم یکی از بهترین بازیهای کارنامه خود را ارائه میدهد و تصویر خبرنگاری را به ثبت میرساند که برای برملا شدن حقیقت، جان خود را فدا میکند.
پس از آن سامان مقدم در اواخر دهه ۷۰ فیلم «پارتی» را میسازد که داستان روزنامهنگاری به نام «امین حقی» را روایت میکند. او که برادر شهید است بابت انتشار مطلبی به تشویش اذهان عمومی متهم شده و به زندان میافتد. دوستان امین در تکاپو برای آزادی او دست به اقدامهای زیادی میزنند. سومین فیلم پرفروش اکران نوروزی سال ۸۰ به دلیل برخی ارجاعات سیاسیاش، مسیر دشواری را برای تولید و نمایش طی میکند.
یک دهه بعد، علی وزیریان در فیلم «یک سطر واقعیت» روایت بهروزتری از زندگی خبرنگاران را به تصویر میکشد. یک سطر واقعیت، داستان زوجی مطبوعاتی است که به واسطه مواجهه با پیشنهادی و مشکلاتی که در مسیر کاری خود دارند به فکر مهاجرت میافتند. در واقع فیلم به جذب خبرنگاران توسط رسانههای معاند خارجی میپردازد و علاوه بر قصه اصلیاش به موضوعاتی چون بحران انتشار و فروش نشریات نیز اشاره دارد.
از فریبخوردگی تا جانفدایی
فیلمهای دهه ۹۰ درباره خبرنگاران وارد فضای جدیدتری از زندگی این قشر میشود. داریوش مهرجویی در «نارنجیپوش» داستان یک عکاس مطبوعاتی با بازی حامد بهداد را روایت میکند که در زندگی شخصی خودش دچار یک مشکل میشود و از برههای تلاش میکند با تغییر سبک زندگی خود، شغل دیگری را امتحان کند. شغلی که توسط همکار مطبوعاتی او با عنوان «نارنجیپوش لیسانسه» رسانهای شد و جریان عجیبی را در جامعه به راه انداخت. این فیلم که بیشتر به رابطه میان یک زوج میپرداخت تا مسائل صنفی، آنچنان که باید مورد اقبال مخاطبان قرار نگرفت.
کمال تبریزی در «امکان مینا» داستان یک زوج جوان را به تصویر میکشد که هر دو آنها در حوزه خبر شاغل هستند. مرد قصه با بازی میلاد کیمرام، خبرنگار روزنامه است اما همسرش مینا ساداتی، اخباری را برای سازمان مجاهدین خلق میبرد؛ اخباری که عمده آنها برگرفته از یافتههای همسر خبرنگارش است.
در سال ۹۴ علاوه بر این فیلم، اثر دیگری هم با محوریت یک خبرنگار ساخته میشود. همایون اسعدیان در «یک روز بخصوص» داستان خبرنگاری با بازی مصطفی زمانی را روایت میکند که درباره مافیای اهدای اعضای بدن تحقیق میکند و در این میان خواهرش که به بیماری قلبی دچار است، نیاز به عمل پیوند قلب دارد و او باید تصمیم سختی در ارتباط با سلامتی خواهرش بگیرد. این فیلم به نسبت دیگر آثار، دوربین خود را بیشتر وارد تحریریه و فضای مطبوعاتی کرده است.
سال پس از آن مهدی صباغزاده در فیلم «خانه کاغذی» با روایت داستان پدر و دختری به مصائب روزنامهنگاری میپردازد. داستان این فیلم درباره پدر و دختر روزنامهنگاری است که همپای هم کار میکنند و هیچ کدام به خاطر دیگری ازدواج نکردهاند؛ چرا که کارشان اجازه تجربه یک زندگی آرام را به آنها نمیدهد.
در میان این آثار، فیلم «مزار شریف» به کارگردانی عبدالحسین برزیده اثری است که با نگاهی مستند به ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف و کشته شدن دیپلماتهای ایرانی، شخصیت شهید محمود صارمی را به تصویر میکشد. صارمی، خبرنگار و مسئول خبرگزاری ایرنا در مزار شریف است که ۱۷مرداد ۱۳۷۷ در جریان حمله به کنسولگری ایران در افغانستان به شهادت میرسد. اگرچه او در این فیلم، شخصیت اصلی نیست اما به حضور وی و نقشی که در خبررسانی داشته اشاره میشود.
شخصیتهای مغفول مانده در سینمای داستانی
بیشتر فیلمهای ایرانی که با محوریت شخصیت خبرنگار یا درباره خبرنگاران ساخته شده براساس فیلمنامههایی بوده که با تخیل و تحلیل نویسنده از شرایط زمانه به نگارش درآمده، این در حالی است که مهمترین فیلمهای جهان که شخصیت محوری آنها یک خبرنگار بوده، معمولاً براساس داستانهای واقعی ساخته شده است. در سینمای ایران اما ساخت فیلمهایی که ارجاعات واقعی و بیرونی دارد، کار را در مرحله گرفتن مجوز ساخت برای سازندگان، پیچیده و دشوار میکند به همین دلیل ترجیح فیلمسازان، ساخت آثاری با فیلمنامهای متکی بر تخیل نویسنده است. شاید این طور به نظر برسد که زندگی خبرنگاران ما فاقد ظرفیتهای دراماتیک برای سینمای داستانی است در حالی که خبرنگاران دوران انقلاب و سالهای جنگ که شرایط کشور در وضعیت ناپایداری بوده، میتواند دستمایه خوبی برای پرداختهای سینمایی باشد مثلاً مریم کاظمزاده که دو سال پیش از دنیا رفت، نخستین خبرنگار و عکاس زن جنگ بود که شخصیتهای مهمی را دیده و عکسهای عجیبی از جنگ به تصویر کشیده بود، زن بودن او سبب شده پشت پرده جنگ و حضور زنان را هم از لنز دوربینش ببینند. جدای از زندگی حرفهای، زندگی شخصی کاظمزاده که همسر شهید اصغر وصالی بود و ماجرای آشناییاش با فرمانده دستمال سرخ هم جنبههای دراماتیک بالایی برای ساخت یک فیلم داستانی دارد که تاکنون سینمای ایران سراغ آن نرفته است. حتی در میان خبرنگاران اجتماعی، پیشکسوتی چون محمد بلوری، پدر حادثهنویسی مطبوعات ایران چنان زندگی حرفهای عجیبی داشته که میتواند هر فیلمسازی را برای ساخت یک اثر معمایی جذاب، وسوسه کند.
با اینکه دست سینمای داستانی از سوژههای واقعی خالی است اما سینمای مستند، دِین خودش را به بزرگان این صنف ادا کرده است. چه مستندهایی که درباره زندگی حرفهای خبرنگاران و عکاسان خبری مشهور کشورمان ساخته شده و چه مستندهایی که از حضور خبرنگار- مستندسازان در وقایع مهم منطقه همچون جنگ در عراق و سوریه تولید شده است. اگرچه سینمای مستند در این حوزه جسورانهتر عمل کرده اما آنچه پای مردم را به سالنهای سینما باز میکند، فیلمهای داستانی است که میتواند از آبشخور سوژههای سینمای مستند برای پرداخت قصههایش بهره ببرد.
با وجود تلاشهای محدودی که در سینمای داستانی صورت گرفته تا گوشههایی از زندگی خبرنگاران به تصویر کشیده شود اما عمده این تلاشها به شمایل کاری فعالان این صنف پرداخته و کمتر فیلمی به شکلی دقیق وارد حرفه خبرنگاری شده تا یک تصویرنگاری دقیق و موشکافانه از این حرفه را نمایش دهد. به همین دلیل، بیشتر آثاری که با محوریت خبرنگاران ساخته شدهاند، در یک روایتگری کلی، یک مفهوم کلی که از ژورنالیسم در فهم عموم وجود دارد را به تصویر کشیدهاند و هنوز جزءنگری و موشکافی خاصی از زندگی روزنامهنگاران و محیط کار آنان به سینمای ایران راه پیدا نکرده است.
یک دهه بعد، علی وزیریان در فیلم «یک سطر واقعیت» روایت بهروزتری از زندگی خبرنگاران را به تصویر میکشد. یک سطر واقعیت، داستان زوجی مطبوعاتی است که به واسطه مواجهه با پیشنهادی و مشکلاتی که در مسیر کاری خود دارند به فکر مهاجرت میافتند. در واقع فیلم به جذب خبرنگاران توسط رسانههای معاند خارجی میپردازد و علاوه بر قصه اصلیاش به موضوعاتی چون بحران انتشار و فروش نشریات نیز اشاره دارد.
از فریبخوردگی تا جانفدایی
فیلمهای دهه ۹۰ درباره خبرنگاران وارد فضای جدیدتری از زندگی این قشر میشود. داریوش مهرجویی در «نارنجیپوش» داستان یک عکاس مطبوعاتی با بازی حامد بهداد را روایت میکند که در زندگی شخصی خودش دچار یک مشکل میشود و از برههای تلاش میکند با تغییر سبک زندگی خود، شغل دیگری را امتحان کند. شغلی که توسط همکار مطبوعاتی او با عنوان «نارنجیپوش لیسانسه» رسانهای شد و جریان عجیبی را در جامعه به راه انداخت. این فیلم که بیشتر به رابطه میان یک زوج میپرداخت تا مسائل صنفی، آنچنان که باید مورد اقبال مخاطبان قرار نگرفت.
کمال تبریزی در «امکان مینا» داستان یک زوج جوان را به تصویر میکشد که هر دو آنها در حوزه خبر شاغل هستند. مرد قصه با بازی میلاد کیمرام، خبرنگار روزنامه است اما همسرش مینا ساداتی، اخباری را برای سازمان مجاهدین خلق میبرد؛ اخباری که عمده آنها برگرفته از یافتههای همسر خبرنگارش است.
در سال ۹۴ علاوه بر این فیلم، اثر دیگری هم با محوریت یک خبرنگار ساخته میشود. همایون اسعدیان در «یک روز بخصوص» داستان خبرنگاری با بازی مصطفی زمانی را روایت میکند که درباره مافیای اهدای اعضای بدن تحقیق میکند و در این میان خواهرش که به بیماری قلبی دچار است، نیاز به عمل پیوند قلب دارد و او باید تصمیم سختی در ارتباط با سلامتی خواهرش بگیرد. این فیلم به نسبت دیگر آثار، دوربین خود را بیشتر وارد تحریریه و فضای مطبوعاتی کرده است.
سال پس از آن مهدی صباغزاده در فیلم «خانه کاغذی» با روایت داستان پدر و دختری به مصائب روزنامهنگاری میپردازد. داستان این فیلم درباره پدر و دختر روزنامهنگاری است که همپای هم کار میکنند و هیچ کدام به خاطر دیگری ازدواج نکردهاند؛ چرا که کارشان اجازه تجربه یک زندگی آرام را به آنها نمیدهد.
در میان این آثار، فیلم «مزار شریف» به کارگردانی عبدالحسین برزیده اثری است که با نگاهی مستند به ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف و کشته شدن دیپلماتهای ایرانی، شخصیت شهید محمود صارمی را به تصویر میکشد. صارمی، خبرنگار و مسئول خبرگزاری ایرنا در مزار شریف است که ۱۷مرداد ۱۳۷۷ در جریان حمله به کنسولگری ایران در افغانستان به شهادت میرسد. اگرچه او در این فیلم، شخصیت اصلی نیست اما به حضور وی و نقشی که در خبررسانی داشته اشاره میشود.
شخصیتهای مغفول مانده در سینمای داستانی
بیشتر فیلمهای ایرانی که با محوریت شخصیت خبرنگار یا درباره خبرنگاران ساخته شده براساس فیلمنامههایی بوده که با تخیل و تحلیل نویسنده از شرایط زمانه به نگارش درآمده، این در حالی است که مهمترین فیلمهای جهان که شخصیت محوری آنها یک خبرنگار بوده، معمولاً براساس داستانهای واقعی ساخته شده است. در سینمای ایران اما ساخت فیلمهایی که ارجاعات واقعی و بیرونی دارد، کار را در مرحله گرفتن مجوز ساخت برای سازندگان، پیچیده و دشوار میکند به همین دلیل ترجیح فیلمسازان، ساخت آثاری با فیلمنامهای متکی بر تخیل نویسنده است. شاید این طور به نظر برسد که زندگی خبرنگاران ما فاقد ظرفیتهای دراماتیک برای سینمای داستانی است در حالی که خبرنگاران دوران انقلاب و سالهای جنگ که شرایط کشور در وضعیت ناپایداری بوده، میتواند دستمایه خوبی برای پرداختهای سینمایی باشد مثلاً مریم کاظمزاده که دو سال پیش از دنیا رفت، نخستین خبرنگار و عکاس زن جنگ بود که شخصیتهای مهمی را دیده و عکسهای عجیبی از جنگ به تصویر کشیده بود، زن بودن او سبب شده پشت پرده جنگ و حضور زنان را هم از لنز دوربینش ببینند. جدای از زندگی حرفهای، زندگی شخصی کاظمزاده که همسر شهید اصغر وصالی بود و ماجرای آشناییاش با فرمانده دستمال سرخ هم جنبههای دراماتیک بالایی برای ساخت یک فیلم داستانی دارد که تاکنون سینمای ایران سراغ آن نرفته است. حتی در میان خبرنگاران اجتماعی، پیشکسوتی چون محمد بلوری، پدر حادثهنویسی مطبوعات ایران چنان زندگی حرفهای عجیبی داشته که میتواند هر فیلمسازی را برای ساخت یک اثر معمایی جذاب، وسوسه کند.
با اینکه دست سینمای داستانی از سوژههای واقعی خالی است اما سینمای مستند، دِین خودش را به بزرگان این صنف ادا کرده است. چه مستندهایی که درباره زندگی حرفهای خبرنگاران و عکاسان خبری مشهور کشورمان ساخته شده و چه مستندهایی که از حضور خبرنگار- مستندسازان در وقایع مهم منطقه همچون جنگ در عراق و سوریه تولید شده است. اگرچه سینمای مستند در این حوزه جسورانهتر عمل کرده اما آنچه پای مردم را به سالنهای سینما باز میکند، فیلمهای داستانی است که میتواند از آبشخور سوژههای سینمای مستند برای پرداخت قصههایش بهره ببرد.
با وجود تلاشهای محدودی که در سینمای داستانی صورت گرفته تا گوشههایی از زندگی خبرنگاران به تصویر کشیده شود اما عمده این تلاشها به شمایل کاری فعالان این صنف پرداخته و کمتر فیلمی به شکلی دقیق وارد حرفه خبرنگاری شده تا یک تصویرنگاری دقیق و موشکافانه از این حرفه را نمایش دهد. به همین دلیل، بیشتر آثاری که با محوریت خبرنگاران ساخته شدهاند، در یک روایتگری کلی، یک مفهوم کلی که از ژورنالیسم در فهم عموم وجود دارد را به تصویر کشیدهاند و هنوز جزءنگری و موشکافی خاصی از زندگی روزنامهنگاران و محیط کار آنان به سینمای ایران راه پیدا نکرده است.
نظر شما